مدل های همدلی از دیدگاه روانشناسی
مفهوم همدلی را اولین بار آلفرد آدلر به کار برد و کارل راجرز آن را توسعه داد
همدلی یعنی، فهم و پذیرش احساسات، نیازها و رنج های شخص دیگر. همدلی کردن یعنی شناخت احساسات و هیجانات دیگران و دیدن دنیا از دریچه چشم آنها.
همدلی یعنی، فهم و پذیرش احساسات، نیازها و رنج های شخص دیگر. همدلی کردن یعنی شناخت احساسات و هیجانات دیگران و دیدن دنیا از دریچه چشم آنها.
همدلی، کاری است که به طور معمول و ناخودآکاه در مواجهه با دوستان، خواهر و برادران و یا همسرمان، به خصوص وقتی با مشکلی مواجهه هستند انجام میدهیم. سعی میکنیم خود را در موقعیت آنها بگذاریم تا مشکلشان را بفهمیم و همراهیشان کنیم.
مفهوم همدلی را اولین بار آلفرد آدلر به کار برد و کارل راجرز آن را توسعه داد. همدلی از تئوری انسان گرایی راجرز توسعه یافته است و نقش مهمی در درمان مراجع محوری داشته است. سایر درمانگران به مراجعان به عنوان موجودی عمل گرا مینگریستند اما راجرز گفتگوی و ارتباط همدلانه را در فهم مسائل و درمان مراجعان، مفیدتر می دانست.
بی شک معرفی همدلی از طرف راجرز سبب اهمیت دو چندان آن در تحقیقات و ساختار شخصیت شده است. فرایند همدلی برنامه مستمر و متعهدانه، نه فقط برای درمانگران بلکه برای والدین و معلمان است.
مدل کردارشناسی بالبی
جان بالبی روانکاو انگلیسی عقیده دارد که رفتار همدلی از رفتار غریزی دلبستگی ناشی میشود. به عبارت دیگر، شالوده رفتار همدلی، در نوزادی از طریق رابطه ی نوزاد و مراقب او (معمولاً مادر) شکل می گیرد. از نظر او دلبستگی در بروز اختلال های رفتاری و ناسازگاری اجتماعی نقش مهم و قابل توجه دارد. کیفیت این رفتار در مراحل بعدی زندگی فرد بسیار موثر است.
رفتار دلبستگی، در دوران رشد تحول یافته و به صورت همدلی، بروز می کند، و بر پایبندی افراد نسبت به معیارهای فرهنگی، پذیرش مسئولیت های اجتماعی و سازگاری اجتماعی، تاثیر میگذارد (جان بالبی، ۱۹۵۱؛ به نقل از نوروزی، ۱۳۸۹).
مدل کارل راجرز
روانشناس و درمانگر آمریکایی کارل راجرز(۱۹۵۹) به معرفی یک دیدگاه جدید در درمان شخصیت پرداخت که همدلی یک جزء اصلی آن است. نظریه وی بر پایه فلسفه پدیدارشناسانه بنا شده است، که بر طبق آن اعمال یک فرد توسط برداشت فرد از جهان اطرافش تعیین می شود. بنابراین آنچه برای راجرز مهم بود این است که ادراک مراجعانش از واقعیت چگونه است نه اینکه خود واقعیت چیست.
نظریه یادگیری
به اعتقاد نظریه پردازان یادگیری، عوامل محیطی و تجارب اجتماعی در ایجاد همدلی و تفاوتهای فردی در آمادگی کودکان برای نشان دادن همدلی تاثیر می گذارد. فرض بر این است که دلبستگی همراه با احساس ایمنی با مراقبت کننده سبب می شود در کودک احساس همدلی رشد کند. واکنش مراقبت کننده و روش های انضباطی او به خصوص واکنش به آزار رساندن یا ناراحت کردن کودک دیگر، در ایجاد حس همدلی موثر است (ماسن و همکاران، ۱۳۹۲).
البته برخی از نظریه پردازان عقیده دارند همدلی از طریق شرطی شدن اولیه آموخته می شود و تجارب مربوط به آن همگانی است. مثلا کودکی انگشت خود را می برد و احساس درد می کند، حالا اگر همین کودک، فردی را در وضعیت مشابه ببیند به یاد خودش می یفتد.
برخی دیگر از محققین از جمله باتسون(۱۹۸۹) در تائید ذاتی بودن خصوصیت همدلی، به این موضوع اشاره می کند که وقتی نوزادان در مهدکودک با صدای گریه یک نوزاد دیگر به گریه می افتند، مطمئنا فرد ناشاد دیگری را درک نمی کنند بلکه به یک وضعیت ذاتی پاسخ میدهند. همچنین نوزادان دو روزه به گریه نوزادان دیگر با گریه پاسخ می دهند. به این ترتیب آنها پدیده گریه مسری که نوعی همدلی در نوزادان است، را مطرح می نمایند.
از همان اوایل دوران کودکی تفاوت های فردی در سطح و الگوهای واکنش های همدلانه آشکار است و این تفاوت ها کاملا باثبات است. نوپایان با گریه بلند یا بدخلقی همسالانشان واکنش های مختلفی نشان می دهند، برخی واکنشی آرام نشان می دهند و به صورت شناختی عمل می کنند(مثلا سوال می کنند). بعضی رفتار پرخاشگرانه دارند (مثلا کودک را می زنند)، برخی مضطرب می شوند و اجتناب می کنند (ماسن و همکاران، ۱۳۹۲).
مدل مارشال
مارشال و همکاران(۱۹۹۵) مدل خود را در مورد همدلی اینگونه شرح می دهند که همدلی شامل ۴ جریان متوالی است:
- ۱- بازشناسی عاطفی
- ۲- تصور و تخیل
- ۳- انعکاس عواطف
- ۴- تصمیم به جوابگویی
تجربه عاطفی دیگران اولین شرط لازم جهت شناخت عواطف است. دومین شرط لازم قرار گرفتن خیالی فرد در جایگاه دیگران و تجربه موقعیت آنها از نقطه نظر خودشان می باشد. مارشال تصور و تخیل از موقعیت دیگران را مهمترین عامل مرتبط با پرخاشگری (یا تکانه های جنسی) می داند. سومین مرحله انعکاس عاطفه می باشد که شامل تجربیات یکسان عاطفی در مقابل دیگران است. چهارمین مرحله شامل تصمیم برای گفتن مناسب ترین سخن و یا انجام مناسبترین رفتار در مقابل دیگران می باشد.
مدل هافمن
یکی از نظریه پردازان مدرن همدلی که سال های زیادی را صرف تحقیقات در خصوص همدلی نموده، مارتین هافمن است. مراحل همدلی از دیدگاه هافمن(۲۰۰۰) دارای ۶ مرحله است:
- همدلی جهانی: از نظر بیولوژیکی نوزادان مستعد تجربه ابتدایی از همدلی هستند. گریه نوزادان و کودکان دلیلی برای این مدعاست.
- همدلی خودخواهانه: این مرحله در سنین بین ۱۱ تا ۱۲ ماهگی شروع می شود. در این مرحله نوزادان قادر به افتراق واکنش احساسی خود با دیگران می شوند، اما هنوز به دنبال راحتی برای خود هستند و روی واکنش های پریشان خود تمرکز دارند.
- همدلی شبیه خودخواهانه: این مرحله از ۱۴ ماهگی شروع می شود؛ در این مرحله کودکان به طور داوطلبانه برای کمک به دیگران داوطلب می شوند. به عنوان مثال اگر کودک ۴ ماهه ای گریه کند کودک دیگر با نگاه غمگین به او پاسخ می دهد و ممکن است با گرفتن دست دوستش او را به مادرش معرفی کند و از او بخواهد تا با اسباب بازی های او بازی کند.
- حقیقت از روی همدلی: این مرحله در پایان سال دوم رخ می دهد، با بالا رفتن سن وضعیت همدلی پیچیده تر می شود و در این مرحله فرد بهتر خود را از دیگران متمایز می کند. در اوایل سال سوم کودک، احساسات، افکار و تمایلات مستقل خود را دارد و کم کم به همدلی بالغ نزدیک می شود.
- فراتر از وضعیت: بین سنین ۶ تا ۹ سالگی، بچه ها نسبت به احساسات خود، آگاه تر می شوند. احساس های شادی، غم، خشم، ترس و غیره را در زندگی خود نشان می دهند و نسبت به دیگران آنان را بروز می دهند (آیزنبرگ و فابس، ۱۹۹۸).
- همدلی برای دیگران: این مرحله بالاترین سطح همدلی است. در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر می شود. در این مرحله افراد نوجوان با مفاهیم اجتماعی و طبقه بندی شده وضعیت دیگران را بررسی می کنند. این مرحله به نوعی با همدردی آمیخته شده است که جدایی آن امکان پذیر نیست. برای مثال نگرانی برای بازماندگان یک حادثه یا بلایای طبیعی، هم همدلی را شامل میشود و هم همدردی را به نمایش می گذارد(هافمن، ۱۹۸۱).
نظریه روانکاوی
روانکاوی از طریق نظریه سائق سعی نمود پدیده رفتار دلبستگی و همدلی ناشی از آن را از طریق نیروهای جنسی یا لیبیدو تشریح کند، اما بعدها فروید به این نکته اشاره نمود که مادر و سینههای او اهداف تامین کننده ی علایق کودک هستند و هرگونه جدایی طولانی از مادر، تهدیدی است که منجر به اضطراب در کودک می شود. در این نظریه، هر نوع دلبستگی یا ارتباط عاطفی با مادر نتیجه ی نیازهای فیزیولوژیک نوزاد است.
نظریه دیویس
در دیدگاه دیویس(۱۹۸۳) همدلی یک سازه تک بعدی (شناختی یا عاطفی) تعریف نمی شود بلکه مجموعه ای از سازه ها را تشکیل می دهد که در عین متفاوت بودن، همگی به نحوی با حساسیت نسبت به دیگری، در ارتباط می باشند. چهار بعد از همدلی که دیویس مورد توجه قرار داد عبارتند از :
- ۱- دیدگاه دیگری: توانایی برای در نظرگرفتن دیدگاه دیگران
- ۲- خیال: جایگزینی خود به صورت خیالی در قالب احساسات و اعمال شخصیت های تخیلی، کتاب ها و فیلم ها
- ۳- توجه همدلانه: میزان احساسات همدلانه دیگر محور و نگرانی برای افراد درمانده
- ۴- درگیری شخصی: احساسات خودمحور، نگرانی شخصی و ناآرامی و تنیدگی در شرایط بین فردی (دیویس، ۱۹۸۰).
تفاوت بین دو نوع همدلی هیجانی (توجه همدلانه و درگیری شخصی) در آن است که افراد در سطح بالای همدلانه به افراد پریشان در همه حال کمک خواهند نمود، در حالی که فرد فاقد این احساس که بیشتر درصدد کاهش پریشانی خود می باشد، و فقط هنگامی به یاری فرد نیازمند می شتابد، که امکان گریز از موقعیت برایش دشوار باشد. در صورت امکان گریز آسان از موقعیت، هیچ تمایلی برای کمک به فرد نیازمند نخواهد داشت(دیویس و همکاران، ۱۹۹۶).
مدل فشباخ
به اعتقاد فشباخ(Feshbach-1997)، گرچه همدلی به عنوان یک پاسخ عاطفی مشترک میان مشاهده گر و شخص دیگر تعریف می شود، اما احتمال بروز آن تحت تاثیر عوامل شناختی است. فشباخ یک مدل سه بعدی از آموزش همدلی را ارائه داد.
- ۱- تمیز بین نشانه های عاطفی : توانایی شناخت برای تفکیک و تمایز میان نشانه های عاطفی که در دیگران بروز کرده است.
- ۲- در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر : مهارت شناختی برای درک موقعیت دیگری و اینکه بتوان خود را به جای دیگری قرار داده و نقش او را برای خود فرض کرد.
- ۳- پاسخگویی عاطفی : توانایی عاطفی برای تجربه هیجان شخص مقابل و اینکه به اندازه کافی حساس و عاطفی باشد.
دو بعد اول به عنوان یک فرایند شناختی در نظر گرفته می شوند و بعد سوم به عنوان یک فرایند عاطفی می باشد (اسپیلینگز، ۲۰۰۷).
برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید :
- کتاب همدلی / نویسنده: نسرین امامی نائینی / ویراستار: رحیمه حسین زاده .
- کتاب نیروی همدلی / کارین دی هال، ملیسا کوک / مترجم: محبوبه موسوی .
ما فکر میکنیم همدلی را باید برای گروههای خاص یا کسانی که در رنج هستند استفاده کنیم این کار گرچه لازم اما به ندرت کافی میباشد. همدلی اینکه قلبت را با قلب دیگری یکی کنی. یعنی بتوانیم با کفش های فردی دیگر قدم بزنیم. با عینک فرد مقابلمان دنیا را ببینیم تا حد ممکن خودمان را جای افراد مقابل بگذاریم و انچه برای ما مهم است را فراموش کنیم و انچه برای فرد مقابل مهم است را بیابیم. البته همدلی با دلسوزی تفاوت دارد. هرگاه بتوانیم چهارچوب ذهنی دیگران را بشناسیم و بدانیم چه چیزی بر ایشان اهمیت دارد با براوردن انتظاراتشان به اسانی میتوانیم با ان ها رابطه گرم و صمیمی ایجاد کنیم . برای همدلی با دیگران باید گوش کنیم. گوش کردن نیمی از همدلی است نیمه دیگران این است که از قلب خود کمک بگیریم….
همدلی یعنی نوازش کلام …..
سلام جناب نوربخش
روزتون بخیر
سایت روانشناسی مردمی بسیار خوب و عالی است مطالب علمی است و کاربردی، من روانشناس هستم ، مدرس دانشگاه و کارمند اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی، قبلا بیشتر در این سایت بودم و این سایت رادر کلاس های درسم برای دانشجویان معرفی می کردم و در بازدید از مراکز مشاوره شهرستانهای استان خراسان رضوی به مشاورین تاکید می کردم استفاده از این سایت را.
از زمانی که قابلیت کپی کردن مطالب برداشته شده است رغبت ندارم برای آمدن در این سایت، در قبل مطالبی که بنظرم کاربردی بود پرینت می گرفتم ودر کلاسهای دانشگاه برای دانشجویانم، با ذکر نام سایت در کلاسها استفاده می کردم.
بنظر می رسد اگر این قابلیت کپی برداری مجدد برگردد استقبال بیشتری از سایت و مطالب آن را در پی خواهد داشت.
پایدارباشید و برقرار
سلام من مقاله ای در مورد لغزش در همدلی درمانگر یا شکست در همدلی درمانگر با درمانجو میخواستم که متاسفانه پیداش نکردم