روش سقراطی در روان درمانی
سقراط فيلسوف يونانی به معلم اول شهرت دارد.
سقراط می فهمد که نمی تواند به حقیقت مطلق دست یابد، بنابراین زندگی را همراه با گشودگی دائمی نسبت به گفتگو و پرسشگری می گذراند.
سقراط به خاطر پرسشگری دائمی خود مشهور است. سقراط، فیلسوف یونانی است که روش پرسش و پاسخ را به عنوان ابزاری برای دستیابی به خودشناسی بنیاد نهاد. آنچه که روش سقراطی می تواند انجام دهد، کمک به ماست تا مهارت های تفکر نقادانه و نیز عادات لازم برای مشارکت در جامعه آزاد و با ارزش های متنوع را یاد بگیریم. به کارگیری چنین روشی در عین این که به انتخاب عاقلانه ارزش ها منتهی می گردد، موجبات رشد تفکر منطقی را نیز فراهم می سازد.
روش سقراطی که به نامهایی چون دیالکتیک یا جدل نیز خوانده شده، روشی برای مباحثه است که بر اساس سوال و جواب متوالی و هدفمند بنا شده باشد؛ به طوریکه در ابتدا با موضع طرف مقابل موافقت و همراهی می شود و سپس تناقضات استدلالهای او آشکار و با استفاده از موضع خود شخص، ادعایش رد شود.
مبنای پرسشگری سقراطی این ایده است که هر تفکری یک منطق یا ساختار دارد و هر تک گزاره فقط تا حدودی تفکر نهفته در خود را آشکار می کند، فقط قطعه ای بسیار کوچکی از نظام درهم تنیده باورهایی را که خود بخشی از آن است، بیان می کند.
هر تفکری که به وسیله پرسشگری سقراطی هدایت شود، ساخت مند است. اگر کسی بخواهد مشارکت در بحث را یاد بگیرد، باید یاد بگیرد به آنچه دیگران می گویند با دقت گوش کند، در جست و جوی دلایل و شواهد باشد، مفروضات را شناسایی و درباره آنها تأمل کند، دلالت های ضمنی و پیامدها را دریابد؛ مثال ها، شباهت ها و ایرادها را جستجو کند؛ خلاصه، به دنبال کشف دانسته های واقعی و تمیز دادن آنها از باورهای صرف باشد.
در بررسی روش سقراطی می توان دو جنبه متمایز را مشخص نمود :
- استنطاق
- القاء به بن بست رسیدن
روش پرسشگری سقراط یک هدف مهم داشت و این هدف، همان اثبات اشتباه دیگری پس از استنطاق وی بود، یونانیان برای این عمل، واژه elenchus را به کار می بردند. روش سقراطی مبتنی بر استنطاق است، زیرا سقراط قصد داشت از طریق استنطاق و سپس رد دیدگاه مخاطبان خود، زمینه ای فراهم کند تا مخاطبان تشخیص دهند که اعتقاداتشان اشتباه بوده و نیاز به بررسی مجدد دارد. در نتیجه، سقراط با بکارگیری استنطاق، مخاطبانش را در پرسش و پاسخ مشترکی با خود می کشاند و در نهایت، با انجام چنین کاری آنان را از شبکه اعتقادات و باورهای غلطی که در آن قرار داشتند، می رهانید.
مکانیسم استنطاق چیست؟ استنطاق مکانیسم ساده ای دارد. این کار با بررسی هر یک از پاسخ های مخاطب انجام می گیرد؛ بررسی این نکته که آیا کل مجموعه و سیستم اعتقاداتی که فرد دارد، مجموعه منسجمی است یا خیر. سقراط تقریبا همیشه در بیرون کشیدن آن دسته از عقاید مخاطبان خود که با اعتقادی که قبلا اظهار کرده اند در تضاد باشد، موفق است و از این رهگذر، فرد پاسخ دهنده را به سوی یک تناقض سوق می دهد.
نتیجه طبیعی استنطاق، سردرگمی، ابهام و به بن بست رسیدن است. به محض این که اشتباه فرد اثبات شد دیگر نمی تواند از آنچه که قبلا به آن معتقد بوده و اکنون بطلان آن ثابت شده، دفاع کند. در چنین موقعیتی، فرد خود را در وضعیت سردرگمی دیده و احساس می کند به بن بست رسیده است.
سقراط، با استنطاق مخاطبانش، آنان را به پذیرش جهل و نادانیشان سوق می داد و بدین وسیله، آنان را از باورهای غلطشان می رهانید؛ زیرا از نظر سقراط، آگاهی فرد نسبت به جهل و نادانی خود، در مقایسه با داشتن باورهای نادرست، وضعیت بهتری است. اما مهمتر این است که به بن بست رسیدن، کنجکاوی را بر می انگیزاند؛ مخاطبان سقراط، با از دست دادن قطعیت اعتقادات قبلی خود، به این نتیجه می رسیدند که باید بررسی را از نو آغاز کنند. وقتی حالت به بن بست رسیدن القا شد، عنصر تخریبگر روش سقراطی کامل شده است و سقراط و مخاطب وی، هر دو در یک جایگاه یکسان قرار می گیرند؛ یعنی هر دو ادعا می کنند که دانش یا حقیقتی را دارا نیستند، اما آماده اند در یک جستجوی جمعی برای دستیابی به دانش از طریق گفتگوی بیشتر، وارد شوند. بنابراین، سوال پیچ کردن فرد در جریان استنطاق و بن بستی که در پی آن می آید نه تنها تخریب کننده نیست، بلکه در نهایت کاملا سازنده است.
هدف استنطاق این نیست که انسان با دیدگاه غلط را، به انسانی که دیدگاه درستی دارد، تبدیل کند، بلکه هدف استنطاق بیدار کردن انسانها از خواب جزمی آنان به سوی کنجکاوی واقعی است. به طور کلی تفکر انسان در نتیجه پرسیدن سؤال های استنطاقی و برانگیزاننده پرورش می یابد.
می دانم که نمی دانم
سقراط بارها گفته است که او خود دانشی ندارد، حقیقتی نزد وی نیست و تنها به همین امر معرفت دارد؛ اما وی به گونه ای عمل می کند که گویی براستی دارای دانش و بدست آورندە حقیقت است. سقراط مکررا تأکید می کند که شهرت وی به دانایی، در تصدیق او از این نکته نهفته است که می داند که نمی داند. وقتی وی مخاطبان خود را از طریق استنطاق، گیج و سردرگم می کند و سپس آنان از وی می خواهند بگوید که این چیزها حقیقتا چه هستند، سقراط معمولا با حیرت و تعجب پاسخ می دهد: با من چنان رفتار می کنی که گویی من ادعا می کنم پاسخ سؤال را خود می دانم، در حالی که حقیقت چنان نیست و من هیچ نمی دانم. از این رو نخست باید پاسخ تو را بررسی کنم و پس از آنکه این بررسی به نتیجه رسید، می توانم بگویم که آن را تصدیق می کنم یا نه. از این رو باید درنگ کنی تا بررسی ما به پایان برسد.
کاربرد روش سقراطی در روان درمانی
روش سقراطی میتواند تکنیک مفیدی در بسیاری از اشکال رواندرمانی باشد. آرون بک و آلبرت الیس، به روش سقراطی به عنوان بخشی از رویکرد شناخت درمانی خود اشاره می کنند. فروید از روش سقراطی در بنا نهادن تئوری روانکاوی حول محور گفتگو الهام می گیرد. کلبرگ نیز از گفتگوی سقراطی برای تعیین مراحل رشد اخلاقی کودکان بهره برده است. مشارکت دانش آموزان در جلسات بحث های سقراطی با هدف تحول اخلاقی صورت می گیرد.
مؤلفههای اساسی روش سقراطی عبارت است از :
- پرسشگری نظاممند
- استدلال استقرایی
- تعاریف جهانشمول
- قطعی نپنداشتن دانش خود
پرسشگری نظاممند پرکاربردترین مؤلفه است. پرسشگری سقراطی میتواند به افراد کمک کند تا ذهن بازتری پیدا نمایند. در حال حاضر، شکل سقراطی پرسش، کشف مشارکتی تلقی میشود.
اگر به درمانجویان، با درایت کمک شود تا حوزههایی که پاسخشان را نمیدانند، شناسایی کنند، ممکن است تمایل به یادگیری در آنان، برانگیخته شود. فرایند پرسشگری باید درمانجویان را برانگیزاند تا دریابند که چگونه پاسخهای مسائلشان را بیابند.
در پرسشگری نظاممند، مجموعه درجهبندی شدهای از سؤالات، استفاده میشود. هدف از طراحی این سؤالات آن است که تفکر مستقل در درمانجویان، تسهیل شود. سؤالات مستلزم این است که درمانگر و درمانجو شرکت همکارانه و فعالی داشته باشند.
سؤالات را میتوان به شکلهای مختلفی مطرح کرد. بلوم و ساندرز هفت نوع متفاوت از سؤالات را توصیف کردهاند:
- حافظهای
- ترجمهای
- تفسیری
- کاربردی
- تحلیلی
- ترکیبی
- ارزیابی
شناخت اشکال سؤالات، مهم است، چرا که شکل سؤال ممکن است اثرگذاری آن را تحت تأثیر قرار دهد. با طرح سؤالات متفاوت، میتوانیم درمانجویان را به طرز فکرهای مختلفی مشغول کنیم. اشکال مختلف سؤالات که در پایین توضیح داده شده است، از ساده به پیچیده مرتب شدهاند. با این حال، کاملاً از هم متمایز نیستند، چرا که سؤالات پیچیده مؤلفههایی از سؤالات ساده را دربردارد.
در سؤالات حافظهای، از درمانجویان خواسته میشود اطلاعات ضروری را به خاطر آورند، یا بازشناسی کنند تا به سؤال موردنظر، پاسخ دهند. سؤالات حافظهای معمولا بر توانایی درمانجو در یادآوری وقایع و جزئیات خاص متمرکز است.
سؤالات ترجمهای از درمانجویان میخواهد اطلاعات یا انگارههایشان را به قالبی متفاوت اما موازی تغییر دهد. با طرح سؤالات ترجمهای میتوان شکافهای موجود در درک درمانجو را شناسایی کرد و مطمئن شد که به درک مناسبی نائل آمده است.
سؤالات تفسیری به درمانجویان کمک میکند تا ارتباط بین وقایع، تعمیمها، تعریفها، ارزشها و مهارتها را شناسایی کنند. درمانجویان زمانی که خود ارتباطات را کشف میکنند بیشتر از زمانی که صرفاً وجود ارتباطات برایشان توضیح داده میشود، میآموزند.
در سؤالات کاربردی، از درمانجویان خواسته میشود اطلاعات یا مهارتها را برای موقعیت مسئلهساز خاصی به کار ببرند. این امر مستلزم شناسایی، انتخاب و به کارگیری مهارتهای مناسب است. سؤالات کاربردی حداقلی از راهنمایی را در خود دارد تا درمانجویان وا داشته شوند گامهای ویژه را شناسایی کنند.
در سؤالات تحلیلی از درمانجویان خواسته میشود که با فروشکستن مسئله به اجزایش، آن را حل کنند. تمرکز سؤالات تحلیلی بر این است که از فرایندهای تفکر خود، آگاه شوند. مقصود فرایندهایی است که به کار گرفته میشوند تا نتایج منطقی حاصل شود.
سؤالات ترکیبی (تلفیقی)، درمانجویان را تشویق میکنند تا مسائلشان را با استفاده از تفکر خلاق / واگرا حل کنند. درمانگر نباید جواب از پیش طراحیشدهای در ذهن داشته و انتظار داشته باشد که درمانجو همان جواب را بیافریند. به جای آن، سؤالات باید راهحلهای احتمالی مختلفی را پیشنهاد دهند.
در سؤالات ارزیابی، از درمانجویان خواسته میشود بر طبق معیارهای مشخص شده، قضاوت ارزشی بکنند. این فرایند تصمیمگیری، به ترتیب، مستلزم دو بخش است: ۱) شناسایی معیارهای مناسب و ۲) اینکه چقدر احتمال دارد فکر یا رفتار موردنظر، این معیارها را براورده کند.
منبع : راه و رسم پرسشگری سقراطی در رواندرمانی. جیمز اوورهلز. ترجمه آرزو حسینی.