دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ذهن خودآگاه و ناخودآگاه

مهم‌ترین قسمت ذهن، ناهشیاری است

شاید بزرگترین خدمت فروید مفاهیم ناهشیار و سطوح هشیاری باشند که برای آگاهی از رفتار و مشکلات شخصیتی اهمیت زیادی دارند. هشیاری لایه نازک کل ذهن است.

ناهشیاری

تقسیم ذهن به خودآگاه(هشیاری) و ناخودآگاه(ناهشیاری)، فرض اساسی روانکاوی است. خودآگاه بودن در درجه نخست اصطلاحی صرفا توصیفی و مبتنی بر بی واسطه ترین و قطعی ترین نوع ادراک است. شاید بزرگترین خدمت فروید مفاهیم ناهشیار و سطوح هشیاری باشند که برای آگاهی از رفتار و مشکلات شخصیتی اهمیت زیادی دارند. بخش هشیار ذهن عبارت است از مجموعه چیزهایی که فرد در لحظه معینی از زمان از آن آگاه است. از نظر فروید، هشیاری لایه نازک کل ذهن است.

تجربه نشان می دهد که عنصری ذهنی(مثلا یک تصویر) معمولا مدتی طولانی خودآگاه نیست. حالت خودآگاهی ماهیتا گذراست. به عبارت دیگر، تصوری که اکنون خودآگاه است لحظه ای بعد چنین نیست، هرچند که به سهولت فراهم می آیند، ممکن است دیگر بار خودآگاه شود. اینکه در این فاصله، آن تصور چه وضعی داشته؛ می توان گفت که آن تصور در این بین نهفته بوده و منظور این است که هر لحظه می توانست وارد ضمیر آگاه شود. ناخودآگاه نهفته را نیمه هشیار می نامیم. نیمه هشیار عبارت است از ادراک‌ها و شناخت‌هایی که در هشیاری فرد قرار ندارند، ولی به راحتی و یا با کمی تلاش می‌توان آنها را به سطح هشیاری آورد.

طرح فروید از مفاهیم شخصیتیاما مهم‌ترین قسمت ذهن، که نقش بسیار حساسی در نظریه روان‌کاوی دارد، ناهشیاری است. مانند قسمت بزرگتر قطعه یخی که زیر سطح آب قرار داد، قست بزرگتر ذهن نیز زیر سطح آگاهی قرار دارد. نیازها و انگیزه‌هایی که دست یافتنی نیستند در ناهوشیار جای می‌گیرند.

ناهشیار، تمام خاطرات، تجربیات و موضوعات سرکوب شده را ذخیره می‌کند. ناهوشیار در کنترل اراده نیست و به قوانین منطقی، زمان و مکان محدود نمی‌شود. محتویات ناهشیار، برحسب زمان رویداد تنظیم نمی‌شوند و با سپری شدن زمان نیز از بین نمی‌روند. 

برای درک کردن ماهیت مدل روانکاوی، آگاهی از نقش ناهشیار اهمیت زیادی دارد. طبق این دیدگاه، اغلب فعالیت‌های روان‌شناختی، خارج از حیطه هوشیاری صورت می‌گیرند و علت تمام نشانه‌ها و رفتارهای روان‌رنجور، فرایندهای ناهشیار هستند.

ناهشیار فقط در اشتباهات لپی یا کنش پریشی ها یا رویاهای ما تجلی پیدا نمی کند بلکه بسیار مهمتر و عمیق تر است. ناهشیار نیروی حاکمی است که ما را در انتخاب همسر، انتخاب شغل که به هویت اجتماعی ما گره خورده، و حتی انتخاب محل زندگی مان هدایت می کند. به عبارت دیگر، همه آن چیزهایی که تصور می کنیم آگاهانه و هدفمند انتخاب کرده ایم، درحقیقت به دست ناهشیارمان و با ظرافت خاصی به ما تحمیل شده است.

ناهشیار وجه بسیار قدرتمند دیگری هم دارد به نام تکرار. ناهشیار نیرویی ست که می تواند منجر به رفتارهای سالم و خوشایند شود که این همان «سائق زندگی» است. از طرف دیگر، ناهشیار ممکن ست ما را به تکرار اجبار گونه اشتباهات قبلی و رفتارهایی که محکوم به شکست است هدایت کند، این تکرار مرضی و «سائق مرگ» می باشد.

آن چیزی که موجب بروز یا بروز مجدد اتفاقات خوشایند یا ناخوشایند می شود و به زندگی ما شکل می دهد ناهشیار است.

دو گونه ناخودآگاه داریم:

  1. ناخودآگاهی نهفته که به سهولت خودآگاه می گردد
  2. ناخودآگاهی سرکوب شده که به سهولت، خودآگاه نمی شود
پست های مرتبط

ناهوشیار را نمی‌توان مستقیماً مورد بررسی قرار داد، بلکه باید آن را از رفتار استنباط کرد. شواهد بالینی برای فرض کردن ناهوشیار عبارت‌اند از:

  • ۱- رؤیاها، که جلوه‌ی نمادین نیازها، امیال و تعارض‌های ناهوشیار هستند؛
  • ۲- لغزش‌های زبان و فراموشی مثل فراموشی نامی آشنا
  • ۳- تلقین‌های پس هیپنوتیزمی؛
  • ۴- مطالبی که از فنون تداعی آزاد به دست می‌آیند؛
  • 5- مطالبی که از فنون فرافکن حاصل می‌شوند؛
  • 6- محتوای نمادین نشانه‌های روان‌پریشی.

تفاوت‌های ذهن ناخودآگاه و خودآگاه

۱-اندازه

ذهن ناخودآگاه تقریبا ۹۰% از کل مغز را تشکیل می‌­دهد. ذهن خودآگاه ۱۰% باقیمانده را تشکیل می­‌دهد. بنابراین، ذهن خودآگاه در مقایسه با ذهن ناخودآگاه ناچیز است.

۲-بینایی

ذهن خودآگاه با چشم می­‌بیند. او تجربیات بیرونی که وارد ذهن ما می­ شوند را درک می کند. در طرف دیگر، ذهن ناخودآگاه، تماسی با دنیای بیرون ندارد؛ کور است. ذهن ناخودآگاه بیشتر از چیزی که کامپیوتر می‌بیند نمی‌بیند. در نتیجه، ذهن ناخودآگاه تفاوت بین واقعی و خیالی را نمی‌­داند. ذهن ناخودآگاه به ورودی حسی استناد می­‌کند. برای مثال، وقتی خواب یک هیولا را می­‌بینید، بدن شما مشابه حالتی که هیولا واقعی است واکنش نشان می­‌دهد. مکانیزم “جنگ و گریز” وارد عمل می شود و آدرنالین را در گردش خون بدن پمپاژ می­‌کند. بدن شما با عرق کردن، افزایش ضربان قلب و غیره واکنش نشان می‌­دهد. در واقعیت، هیچ هیولا و هیچ تهدید واقعی وجود ندارد.

۳-ارتباط

بیشتر افکار در ذهن خودآگاه توسط یک صدای درونی یا بیرونی انتقال می‌یابند. اکثر تفکرات، البته نه همه آنها، از یک صدا استفاده می­‌کنند، و صدا از کلمات استفاده می‌­کند. ذهن خودآگاه غالباً با کلمات ارتباط برقرار می­ کند. کلمات ابزار تفکر هستند. ذهن ناخودآگاه دایره لغات محدودی دارد و خیلی با کلمات آشنا نیست. بیشتر افراد به صورت کلمات خواب نمی­‌بینند. ذهن ناخودآگاه غالباً با تصاویر و احساسات ارتباط برقرار می­‌کند. برای مثال، ذهن خودآگاه ممکن است بگوید، “من ترسیده‌­ام، اما نمی­ دانم چرا” در حالی که ذهن ناخودآگاه شما ممکن است رؤیایی را تولید کند که در آن یک هیولا شما را دنبال می­ کند.

۴-عملکرد‌ها

ذهن خودآگاه عملکرد‌های ارادی را کنترل می‌کند. برای مثال من می‌توانم آگاهانه بازوی خودم را بالا و پایین ببرم. من می‌توانم به این طرف و آن طرف راه بروم. این‌ها اقدامات آگاهانه هستند. ذهن خودآگاه در یک زمان تنها یک کار می‌تواند انجام دهد. ذهن خودآگاه نمی‌تواند همزمان دو کار را انجام دهد. ممکن است کسی بحث کند که همزمان می‌تواند مطالعه کند و تلویزیون ببیند. اگر شما واقعا از کاری که در یک لحظه انجام می‌دهید آگاه شوید، خواهید دید که شما یا در حال مطالعه هستید یا در حال تماشای تلویزیون. انجام هر دو کار مسلزم این است که شما سریعا بین این دو فعالیت تغییر حالت بدهید.

آزمایشی ساده ثابت خواهد کرد که ذهن خودآگاه شما در یک‌زمان تنها یک کار را می‌تواند انجام دهد. یک خودکار را بردارید. اراده کنید که آن را رها کنید. ساده است! برای رها کردن خودکار شما باید یک تصمیم آگاهانه می‌گرفتید که چه وقت آن را رها کنید. حالا خودکار را نگه‌دارید و مرتب به خودتان بگویید، “من می‌توانم آن را رها کنم؛ من می‌توان آن را رها کنم…” و ادامه بدهید. اگر به‌درستی روی این فکر تمرکز کنید، این فکر که شما می‌توانید خودکار را رها کنید، آنگاه نمی‌توانید تصمیم بگیرید که چه وقت خودکار را رها کنید. اگر نتوانید تصمیم بگیرید که چه وقت خودکار را رها کنید، آنگاه نمی‌توانید آن را رها کنید. شما نمی‌توانید پشت سر هم فکر کنید، “من می‌توانم خودکار را رها کنم” و هم‌زمان به‌صورت آگاهانه فکر کنید “حالا من خودکار را رها خواهم کرد”.

آموختن رانندگی مثال خوبی است از اینکه چقدر برای ذهن خودآگاه سخت است که چند تا کار را هم‌ زمان انجام دهد. اما، بعد از اینکه عملکردها را یکی پس از دیگری به ذهن ناخودآگاه موکول کردید، رانندگی آسان می شود و دیگر نیازی به تلاش آگاهانه نداشت. ضربه زدن به توپ گلف مثال دیگری است. وقتی شما در حال یادگیری هستید، در حین ضربه زدن چیزهای زیادی هست که باید به آنها فکر کنید. ضربه یک مبتدی ناشیانه و اغلب نامنظم است. بعداز اینکه هر مرحله را به ذهن ناخودآگاه خود منتقل کردید، نیازی ندارید که هرگز درباره ضربه زدن فکر کنید. در واقع، فکر کردن درباره ضربه (فعالیت ذهن خودآگاه) با آن مداخله می‌کند.

ذهن ناخودآگاه، می‌تواند تریلیون‏ ها عملکرد را هم‌زمان انجام دهد. ما نیازی نداریم که به‌دقت به نفس کشیدن، به عرق کردن وقتی‌که گرممان است، به هضم غذایمان، جنگیدن با ویروس های بیگانه، آزاد کردن انسولین، و غیره فکر کنیم. ذهن ناخودآگاه دائماً با تمام سلول‌های بدن در ارتباط است، و متقابلاً سلول‌ها نیز با ذهن ناخودآگاه ارتباط برقرار می‌کنند.

۵-فرایند شناختی

ذهن خودآگاه منطقی است. توانایی فکر کردن، استدلال، انتقاد، تحلیل، قضاوت، انتخاب، تبعیض، برنامه‌ریزی، استفاده از ادراک و پیش‌بینی را دارد. از استدلال استنتاجی و قیاسی استفاده می‌کند. ذهن خودآگاه شما معمولاً، تأثیر داده‌های ورودی به ذهن ناخودآگاه را فیلتر می‌کند. همه‌چیز وارد ذهن ناخودآگاه می‌شود، اما ذهن خودآگاه می‌تواند روی اثر یا قدرتی که آن ورودی بر ذهن ناخودآگاه دارد تأثیرگذار باشد. ذهن خودآگاه تا سن ۳ سالگی شروع به رشد نمی‌کند و تا حدود ۲۰ سالگی رشد آن کامل نمی‌شود. شما در طول سال‌های بحرانی شکل‌گیری اولیه روانتان، این فیلتر را ندارید. بنابراین، مقدار زیادی زباله در ذهن ناخودآگاهتان دارید که برای سلامتی، آرامش ذهن و بهره‌وری زیان‌بخش هستند.

برعکس، ذهن ناخودآگاه منطقی نیست؛ ذهن احساسی است. ذهن ناخودآگاه منبع عشق، کینه، دلتنگی، ترس، حسادت، ناراحتی، عصبانیت، لذت، آرزو و غیره است. وقتی می‌گویید، احساس می‌کنم، منبع ذهن ناخودآگاه است.  ذهن خودآگاه به‌صورت عینی به کلمات فکر می‌کند؛ ولی ذهن ناخودآگاه غیر عینی است و به کلمات معانی ضمنی اضافه می‌کند. مثلا وقتی کلمه “مادر” را می‌شنوید، تمام انواع احساسات برانگیخته می‌شوند. این احساسات از ذهن ناخودآگاه برخاسته می‌شوند.

۶-اراده و قدرت 

ذهن خودآگاه داری حس آگاهی است. اشخاص، مکان‌ها، شرایط و چیزها را می‌شناسد. ذهن خودآگاه می‌داند که می‌داند. ذهن خودآگاه دارای اراده است. اراده توانایی ذهن خودآگاه برای شروع و هدایت یک فکر یا عمل است. اراده به جهت‌گیری افکارتان کمک می‌کند. اما ذهن ناخودآگاه دارای قدرت است؛ مغز شما حدود ۲۵ وات توان تولید می‌کند. ذهن ناخودآگاه این انرژی را به‌عنوان تمایلات، احساسات، انگیزه‌ها، انقباض ناگهانی عضلات و غیره ارسال می‌کند.

این انرژی در ذهن ناخودآگاه خستگی‌ناپذیر است؛ مغز شما ۲۴ ساعت شبانه‌روز، در تمام عمر شما کار می‌کند. یک‌چیز شگفت‌انگیز درباره استفاده از ذهن ناخودآگاه این است که این کار بدون تلاش است. برای استفاده از ذهن ناخودآگاه شما هیچ تلاش آگاهانه‌ای نیاز نیست. انجام کاری با ذهن خودآگاه نیازمند تلاش است. به یاد بیاورید که چگونه یادگرفتن چیزی برای اولین بار نیازمند تلاش است. برای مثال، کمی طول کشید تا یاد بگیریم بند کفش را ببندیم. وقتی گره زدن تبدیل به عادت شد، به‌عبارت‌دیگر، این عمل به ذهن ناخودآگاه محول شد، آسان شد. آن‌قدر آسان که شما مجبور نیستید وقتی آن را انجام می‌دهید به آن فکر کنید. درواقع، شما گره زدن بندهای کفشتان را به یاد نمی‌آورید زیرا آن را ناخودآگاه انجام می‌دهید.

بنابراین، ذهن خودآگاه دارای اراده است و ذهن ناخودآگاه دارای قدرت. وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه هماهنگ باهم باشند، شما اراده قدرتمند دارید. اما وقتی ذهن ناخودآگاه و ذهن خودآگاه در تضاد باشند، اراده قدرتمندی وجود نخواهد داشت. شما “دو-ذهنه” می‌شوید. ذهن خودآگاه شما نمی‌تواند مستقیماً به ذهن ناخودآگاه شما غلبه کند و به آن اراده بدهد که کاری را انجام دهد.

وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه در تضاد باشند، همواره ذهن ناخودآگاه برنده می‌شود. ذهن ناخودآگاه برنده می‌شود زیرا قدرت دارد (دارای توان الکتریکی و شیمیایی است) و بزرگ‌تر است. وقتی یک مرد چاق اراده می‌کند که رژیم بگیرد، اگر تمایل ذهن ناخودآگاهش را برای خوردن بیش‌ازحد تغییر ندهد، درنهایت ذهن ناخودآگاهش برنده خواهد شد. او هرچه وزن از دست بدهد دوباره به دست خواهد آورد. او ممکن است اراده کند که آن دسر خوشمزه را نخورد، اما اشتیاق موجود در ذهن ناخودآگاه برنده خواهد شد. او دسر را خواهد خورد و بدون تلاش آن را خواهد خورد. ذهن ناخودآگاه دارای قدرت تسلط است، اما به‌اندازه ذهن خودآگاه باهوش نیست.

۷-حافظه

ذهن خودآگاه دارای حافظه محدود بوده و بیشتر آن کوتاه‌مدت است. ذهن ناخودآگاه کاملاً برعکس است، عملاً دارای حافظه نامتناهی است.

۸-کنترل

وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه شما در تضاد باشند، در صورتی که ندانید چطور آن را کنترل کنید، ذهن ناخودآگاه شما برنده می‌شود. ذهن خودآگاه می‌تواند ذهن ناخودآگاه را به اقدام، تغییر عادات، برعکس کردن الگوهای فکری منفی، بهبود سلامتی فیزیکی و روحی ما ترغیب کند؛ ذهن خودآگاه حتی می‌تواند روی عملکردهای غیرارادی ما تأثیرگذار باشد.

سرکوبی و مقاومت

در روانکاوی علت خودآگاه نشدن برخی تصورات و رویدادها، مخالفت نیروی خاصی است که اگر وجود نداشت، ممکن بود آن تصورات جنبه آگاهانه بیابند. در روانکاوی راهی برای برطرف کردن این نیروی مخالف و خودآگاه کردن تصورات وجود دارد.

وضعیت این تصورات پیش از ورود به ضمیر آگاه را سرکوبی می نامیم و نیرویی که سرکوبی را بنیان نهاده است و حفظ می کند، در تحلیل روان با نام مقاومت مشخص می کنیم. امر سرکوب شده، پیش نمونه ناخودآگاه است.

درمان روانکاوی

روان‌کاوان فرض را بر این می‌گذارند که رفتار سالم، همان رفتاری است که شخص از انگیزه آن باخبر است. پس، درمان بر پایه بر ملا کردن معنی نشانه‌ها، علت‌های رفتار و موضوعات سرکوب شده‌ای قرار دارد که در عملکرد سالم اختلال ایجاد می‌کنند. البته باید توجه داشت که آگاهی یا بینش عقلانی، نشانه‌ها را برطرف نمی‌کند. نیاز درمانجو به چسبیدن به الگوی کهنه و تکراری، باید با بینش‌‌یابی نسبت به تحریف‌های انتقال مواجه شود.

منابع:

  1. نظریه های مشاوره و روان درمانی، عبدالله شفیع آبادی، غلامرضا ناصری، مرکز نشر دانشگاهی
  2. نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. جرالد کوری، ترجمه یحیی سیدمحمدی
  3. روانشناسی بالینی، جری فیرس، مترجم مهرداد فیروزبخت
  4. زیگموند فروید، خود و نهاد، ترجمه حسین پاینده

[aparat id=”nqquk61″ width=”full”]

۳ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها