سایکوز از دید روانکاوی
فرد سایکوز، حس واقعیت سنجیاش را از دست داده است.
سایکوز به انواع جدی از اختلالات روان پریشانه اطلاق میشود که مشخصه اصلی آنها توهم و هذیان است.
دو عبارت سایکوز (روان پریشی) و نِوروز(روان رنجور) برای دسته بندی انواع اختلالات روانی استفاده می شود. در واقع سایکوز و نوروز نام اختلال نیستند، بلکه هر کدام یک وضعیت را تشریح میکنند و خود میتوانند شامل چند اختلال باشند. به طور کلی سایکوز به حالتی از وضعیت روانی اطلاق میشود که در آن فرد ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهد و عملا بین واقعیت و خیال نمیتواند تفاوت قائل شود؛ اما در حالت نِوروز فرد از واقعیت جدا نشده است و نسبت به وضعیت و مشکلات خود بینش قابل توجهی دارد.
مکانیزم اصلی در نوروز، واپس زدن است اما چنین مکانیزمی در سایکوز نیست. نوروتیک خیلی چیزها را پنهان می کند اما سایکوتیک چنین نمی کند. در واقع در سایکوتیک ناخودآگاه وجود ندارد، زیرا ناخودآگاه نتیجه واپس زدن است. واپس زدن نیرویی است که ایگو از آن استفاده می کند که افکار یا امیالی که با نظر فرد از خویش یا اصول اخلاقی اش مطابقت نمی کند را از ذهن بیرون راند. مکانیزم واپس زدن هرگز موفق نمی شود و امر واپس زده همیشه در اشکال دیگر باز می گردد، در خواب و رویا یا در اعمال سهوی و لغزش های کلامی.
سایکوز یا پسیکوز در روانشناسی مرضی به معنای اختلال عمیقی است که در رابطه میان هویت فردی و واقعیت خارجی به وجود می آید.
افراد سایکوتیک در مقابل هر حمله ای از خارج واکنش نشان می دهند، یا به دیگران حمله کرده و صدمه می زنند، یا تجاوز می کنند و در این شرایط احساس گناه نمی کنند. ممکن است خجلت زده شوند اما احساس گناه ندارند، زیرا احساس گناه زمانی ظهور می کند که فرد این پرخاشگری ها را سرکوب کرده باشد و به طور ناخودآگاه، قصد صدمه زدن بدان شخص را داشته اما در سایکوتیک سرکوب یا واپس زدن وجود ندارد، بنابراین احساس گناه نیز ظهور نمی کند.
سایکوز انواع مختلف دارد:
- پارانویا
- اسکیزوفرنی
- دوقطبی (مانیا)
- مالیخولیا
از دید فروید، پسیکوز عبارت است از اینکه فرد تحت فشار توقعات رانشی خود به ترک واقعیت ناچار شود و آن را به نحوی خاص از طریق هذیان مجددا بیافریند.
فروید در وهله اول برای کشف علل پسیکوز به مکانیزم دفع امیال روی آورد، یعنی همان راهی را انتخاب کرد که برای درک نوروزها برگزیده بود. لذا به قرینه نوروزهای شناخته شده در مورد پسیکوز نیز به نوروزی قائل شد که آن را نارسیسیک خواند. او این نکته را خاطر نشان می کند که من(ایگو) تحت فشار افکار هذیانی دستخوش دگرگونی می شود.
وی در مطالعه ای که در مورد شخصی پارانویا به نام “شربر” به انجام رساند، مسئله پسیکوز را مورد مطالعه قرار داد. در اسکیزوفرنی فرد کلمات و عناصر کلامی را به جای اشیا می گیرد؛ یا به عبارتی دیگر، تصورات مربوط به الفاظ به تصوراتی که مربوط به اشیا هستند تبدیل می شوند(تصور لفظی به تصور شیئی مبدل می شود).
واقعیت عالم خارج در پسیکوز تحت تاثیر و فشار رانش ها قرار می گیرد. در همان حال، رانش ها در پی قبولاندن خود به هذیان مبدل می شوند. فرد سایکوز به خصوص بنا بر تخریب وجودی اش واجد رابطه ای غیر ممکن با واقعیت خارجی است که با روی آوردن به هذیان سعی در ترمیم آن می کند. به عبارتی دیگر، رابطه اش با عالم خارج چنان است که گویی اصلا وجود نداشته است.
فروید معتقد بود، طی نشدن کامل مراحل رشد روانی-جنسی و تثبیت در یکی از مراحل ابتدایی رشد باعث بروز سایکوز میشود. او معتقد بود هرچه این تثبیت در مراحل ابتداییتر باشد احتمال ابتلا به روان پریشی بالاتر است. در واقع او به این نتیجه رسیده بود که تثبیتهایی که منجر به پیدایش روان پریشی و اسکیزوفرنی میشود، زودتر از تثبیتهایی است که سبب بروز رواننژندی میشود.
فروید معتقد بود این تثبیتها سبب بروز نقصهایی در رشد ایگو(Ego) میشود و نقص و ایجاد اختلال در عملکرد ایگو، علت قطع ارتباط بیمار با واقعیت و ایجاد علائم اسکیزوفرنی میدانست.
در نظریات روانکاوی این اعتقاد هم وجود دارد که علائم گوناگون اسکیزوفرنی مانند انواع توهمها و هذیانها، معنایی نمادین برای هر بیمار دارد. به عنوان مثال هذیانهای خودبزرگبینی جایگزین احساس حقارت و کمبود اعتماد به نفس میشود یا توهمهای بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی بازنمود ترسهای روانی او و ناتوانی او از روبهرو شدن با واقعیت است.
منبع : کتاب واژگان فروید / مترجم : دکتر کرامت موللی / نشر نی