گرچه شواهد حاکی از وجود همسازی بین باورها، نگرش‌ها، و رفتار قابل توجه به‌ نظر می‌آید، با این حال بسیاری از روانشناسان و متخصصان علوم سیاسی که افکار عمومی را در خارج از آزمایشگاه روانشناسی اجتماعی تحلیل کرده‌اند، بیشتر مجذوب شواهد حاکی از غیرهمسازی(non consistency) در این زمینه شده‌اند. یک پژوهشگر افکار عمومی می‌نویسد:

به‌عنوان افراد روشنفکر و محققان سیاست، ما به‌علت آموزش و نکته‌سنجی خاص خود این آمادگی را داریم که عقاید سیاسی را جدی تلقی کنیم… به همین دلیل نیز طبعاً فراموش می‌کنیم که اکثر مردم این عقاید را کمتر از ما جدی می‌گیرند، کمتر به این مسائل توجه می‌کنند، به‌ندرت نگران همسازی عقاید خود می‌شوند، و وقت کمتری را صرف اندیشیدن درباره ارزش‌ها، پیش‌فرض‌ها، و مفاهیمی می‌کنند که جهت‌گیری‌های مختلف سیاسی را از هم جدا می‌کند (مک کلاسکی، ۱۹۶۸).

برخلاف مفروضات نظریه‌های همسازی بسیاری از عقاید ما بخشی از یک نظام اعتقادی همساز نیستند، بلکه عناصری هستند مجزا که می‌توان آنها را مولکول‌های عقیدتی(opinion molecules) نامید. هر ملکول عقیدتی مرکب است از (۱) باور، (۲) نگرش، و (۳) تصوری از تأیید اجتماعی آن عقیده. به‌عبارت دیگر، هر مولکول عقیدتی شامل یک واقعیت، یک احساس، و نوعی همرنگی (conformity) است (ابیلسون، ۱۹۶۸). برای مثال: این واقعیت دارد که وقتی عموی من ناراحتی کمر داشت یک متخصص ماساژ او را معالجه کرد (واقعیت)؛ احساس می‌کنم که ماساژ دهنده‌ها به ناحق مورد تمسخر قرار گرفته‌اند (احساس)؛ و من از گفتن این واقعیت خجل نیستم زیرا عقاید زیادی را می‌شناسم که آنها هم همین عقیده را دارند (همرنگی).

ملکول‌های عقیدتی در نقش واحدهای مکالمه عمل می‌کنند، و هر وقت در مکالمات روزمره موضوع خاصی مطرح می‌شود ما به کمک این مولکول‌ها مطالب منسجمی بیان می‌کنیم. این مولکول‌ها در برابر بحث و جدل بسیار مقاوم هستند زیرا عمدتاً وسیله‌ای هستند برای توجیه موافقت‌های سراسری ما با دوستان و همسایگان در مسائل مختلف. احتمالاً در زندگی روزمره، بسیاری از باورها و نگرش‌های ما به همین‌ صورت سازمان می‌یابند.

کارکردهای نگرش

کارکردهای نگرش

طبق تئوری کتز (Katz) نگرش ها دارای چهار کارکرد دانشی، ارزشی، انتفاعی و تدافعی هستند. بارون (Baron) نیز در کتاب خود کارکردهای دانشی، هویتی (ابراز خویشتن)، خود دفاعی و انگیزشی را برای نگرش ها برشمرده است.

کارکرد انتفاعی(نفع شخصی) : 

افراد می کوشند پاداش هایشان را حداکثر و تنبیه هایشان را از محیط حداقل کنند. آنها نگرش های مطلوب خود را به سمت موضوعاتی سوق می دهند که نیازهایشان را برطرف کند و نگرشهای نامطلوبشان به سمت موضوعاتی که نیازهایشان را بی پاسخ می گذارد، سوق می دهند. نگرشهایی که به جنبه خوب و بد و مطلوب و نامطلوب امور می پردازند و در حیطه شناختی قرار دارند، دارای کارکردی سودگرایانه و مبتنی بر نفع شخصی هستند.

کارکرد تدافعی(دفاع از خود):

افراد نگرش هایشان را بر اساس فشارهای محیطی و تجربیات گذشته به منظور حفاظت از خود توسعه می دهند. آنها ممکن است برای رفع تهدیدهای مربوط به عزت نفس شان نگرش های مثبت را به سمت محصولاتی مثل لوازم آرایش یا یک ماشین جذاب که تصویر ذهنی آنان را از خود بالا می برد، توسعه دهند.

کارکرد ارزشی:

به گفته کتز، نگرشهایی که در خود انگاره فرد نقش اصلی دارند و با بیان یا فعال کردن این نگرش، فرد ارزش های اصلی خود را تأیید می کند. مانند عزت نفس، هویت اجتماعی، مخالفت با تبعیض، اعتقاد به عدالت اجتماعی. بارون آن را کارکرد عزت نفسی نگرش نامیده و معتقد است، این کارکرد با نظریه مقایسه اجتماعی همخوانی دارد.

این کارکرد سه جنبه اصلی دارد: الف) به بیان ارزشهای محوری فرد و هویت او کمک می کند. ب) به افراد برای بیان عقیده شخصیشان و تسهیل پذیرش ارزشهای خرده فرهنگی آنها یاری می رساند. ج) به افراد کمک می کند تا ارزش های گروهی را که به آن پیوسته اند، پذیرفته و درونی کنند.

کارکرد دانشی :  

افراد به برقراری یک ساختار پایدار و سازمان دهی شده و بامعنی از جهان برای ایجاد نظم و جلوگیری از هرج ومرج نیاز دارند. نگرش ها، استانداردها و قالب هایی را ایجاد می کنند که به وسیله آن درباره افراد، موضوع ها، رویدادها و نگرشها را قضاوت کرده و در افکار ما سازگاری ایجاد می کنند. این کارکرد در تعبیر و تفسیر اطلاعات جدید و تحت تأثیر قرار دادن پاسخ های گرایشی یا اجتنابی، کمک می کند.

منابع :

  • زمینه روانشناسی هیلگارد. انتشارات رشد. فصل ۱۷
  • روانشناسی اجتماعی: نظریه‌ها، مفاهیم و کاربردها. یوسف کریمی. نشر ارسباران.
  • روانشناسی اجتماعی. الیوت ارونسون. ترجمه حسین شکر کن. نشر رشد