دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

هرم نیازهای مزلو

هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو یک تئوری انگیزشی 5 لایه است.

مزلو، ۵ نیاز فطری را معرفی کرد که رفتار انسان را برانگیخته و هدایت می کنند. این نیازها عبارتند از: نیازهای فیزولوژیکی، نیاز به امنیت، نیازهای تعلق پذیری و محبت، نیاز به احترام، و نیاز به خود شکوفایی.

سلسله مراتب نیازهای مزلو

بر خلاف دیگر نظریه پردازان شخصیت که به مطالعه افراد بیمار پرداختند تا به ابعاد شخصیت پی ببرند، آبراهام مزلو که از بنیان گذاران روانشناسی انسان گراست به بررسی افراد سالم، بالغ و خلاق پرداخت. او معتقد بود این تنها راه برای کشف محدوده توانایی انسان هاست و استدلالش این بود که “برای فهم بیشترین سرعت انسان برای دویدن نباید میانگین سرعت دونده ها را بررسی کنید بلکه باید سراغ سریع ترین آنها بروید.”

در رویکرد انسان‌گرایانه به روان‌شناسی، انسان موجودی پاک‌طینت در نظر گرفته می‌شود که می‌تواند سرنوشت خود را آگاهانه انتخاب کند و گام‌به‌گام در مسیر رشد و پیشرفت گام بردارد. دقیقاً همانند نوع حرکتی که افراد در طول هرم مازلو می‌توانند داشته باشند.

مزلو به این نتیجه رسید که انسان ها با نیازهای فطری یکسانی به دنیا می آیند و این نیازها آنها را قادر می سازد توانایی های خود را رشد و گسترش دهند. هرم نیازهای مازلو یک سلسله مراتب از نیازهای انسان را نشان می‌دهد که هرچقدر این هرم به سمت پایین می‌رود بیشتر به نیازهای اساسی و حیاتی توجه دارد و هر چقدر به نوک هرم نزدیک می‌شود، نیازهای عالی‌تر و غیر حیاتی را در بر می‌گیرد.

گرچه در نظریه مزلو، این نیازها ارثی و غریزی هستند اما تحت تاثیر یادگیری، انتظارات اجتماعی، ترس از عدم تایید و… نیز قرار می گیرد. به این معنا که این نیازها با به دنیا آمدن فرد همراهش خواهد بود، اما روشی که هر یک از ما در طول زندگی برای برآورده کردن آنها بکار می بریم متفاوت است، چون هر یک از ما داستان زندگی منحصر به فرد خود را داریم.

نیاز را در حالت کلی احساس محرومیت تعریف می‌کنند. محرومیتی که فرد به ‌موجب آن دست به تلاش می‌زند تا آن را برطرف سازد. از هرم مازلو می‌توان برای پیش‌بینی رفتار جوامع انسانی و افراد استفاده کرد. همه نیازها به طور همزمان انسان را بر انگیخته نمی کنند. به طور کلی، فقط یک نیاز بر شخصیت ما غالب خواهد بود. اینکه این نیاز کدام است بستگی دارد به اینکه کدام نیازهای دیگر ارضا شده اند.

هرم نیازهای مزلو

  1. نیازهای فیزیولوژیک: هوا، غذا، آب، مسکن، نیازهای جنسی و خواب
  2. نیاز به امنیت: حریم شخصی، ثبات و وابستگی، امنیت روانی و اقتصادی و شغلی، حمایت، رهایی از ترس و نگرانی و آشفتگی، نیاز به سازمان و نظم
  3. نیاز به تعلق پذیری: داشتن روابط دوستانه و صمیمی، وابستگی عاطفی، عضویت در گروه‌های خانوادگی، دوستان و کاری
  4. نیاز به احترام: موفقیت، مهارت، استقلال و آزادی، عزت نفس، داشتن شخصیت اجتماعی و موقعیت اجتماعی
  5. نیاز به خودشکوفایی: تحقق توان بالقوه‌ شخصی، شکوفایی، رشد تجارب شخصی و اجتماعی

مدل ۵ مرحله‌ای ابتدایی مازلو در طول دهه‌ ۷۰ و ۸۰ به یک مدل ۷ و سپس ۸ مرحله‌ای تبدیل شد:

  1. نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی
  2. نیازهای امنیتی
  3. نیازهای اجتماعی 
  4. نیازهای احترامی
  5. نیازهای شناختی: نیاز به دانستن و فهمیدن، که اولی از دومی نیرومندتر است. این نیازها در اواخر دوران طفولیت و اوایل کودکی نمایان می‌شود و کودک آن را به صورت کنجکاوی طبیعی بروز می‌دهد. این دو مجموعه نیازها با یکدیگر هم‌پوشانی دارند. دانستن و فهمیدن و به طور کلی یافتن معنی در محیط برای پاسخ دادن به سلسله مراتب نیازها، ضروری هستند.(شولتز، ۲۰۱۳)
  6. نیازهای زیبایی‌شناسی: قدردانی و جست‌وجو برای یافتن زیبایی و تعادل. این نیازها همگانی نیستند و برخی از افراد در فرهنگ‌های مختلف به وسیله تجربیاتی که از نظر هنری لذت بخش هستند، برانگیخته می شوند. این افراد محیط‌های زیبا و مرتب را ترجیح می‌دهند و در صورت برآورده نشدن نیازشان، مانند نیازهای دیگر احساس ناکامی می‌کنند.(جس فیست، ۲۰۱۸)
  7. نیازهای خودشکوفایی
  8. نیازهای تعالی: کمک به دیگران برای رسیدن به رشد روحی و روانی.

در نظریه مزلو تا نیازهای پایین تر برآورده نشوند فرد دغدغه نیازهای سطوح بالاتر را نخواهد داشت، اما به این معنا نیست که آن نیاز باید به صورت ۱۰۰ درصد برآورده شود تا به سطح بعدی برود. با این حال از منظر نظریه مزلو نیازها می توانند در طول زمان با توجه به شرایط تغییر کنند. به عنوان مثال اگر فردی که از وضع مالی خوبی برخوردار است و دغدغه غذا و مسکن ندارد به یک باره ورشکسته شده و اموالش را از دست بدهد، دیگر به دنبال روابط نزدیک و کسب احترام از بقیه نبوده و تمام فکر و ذکرش گرفتن وام مسکن و تهیه غذا و پوشاک برای خانواده می شود و این موارد برایش مهم تر از دغدغه برقراری صلح و دنیای بدون جنگ است.

نیازهای فیزیولوژیک : (آب، غذا، خواب و شهوت)

درست مثل کسی که موقع شنا کردن به زیر آب رفته و در آن موقعیت برای یک لحظه نفس گرفتن تقلا می‌کند و موضوع دیگری برایش اهمیت ندارد، مزلو نیز معتقد است در هر لحظه نیازهای فیزیولوژیک در فرد غالب است و تمام رفتار و شخصیت او را کنترل می‌کند. یکی از نیازهای بنیادی و اصلی بیشتر افراد، تلاش برای بقاست و این اولین چیزی است که موجب حرکت و ایجاد انگیزه برای انجام کارها می‌شود. 

نیاز هر گونه حالت در درون فرد است که برای زندگی، رشد و سلامت واجب و ضروری است. در صورتی که به نیازها رسیدگی شده و ارضا شوند، سلامتی حفظ می شود و فرد فرصت دارد تا در مورد نیازهای سطح بالاتر تلاش کند. کسی که گرسنگی کشیده فقط برای غذا اشتیاق دارد، اما بعد از اینکه این نیاز بر آورده شده باشد، فرد دیگر به وسیله آن تحریک نمی شود. وقتی نیازهای این سطح تأمین شد، با سطح دیگری از نیازها مواجه می‌شویم که محرک فرد برای انجام کارها و رسیدن به اهداف بالاتر است.

در فرهنگ های مرفه و صنعتی افراد به ندرت نگران برآوردن نیازهای فیزیولوژیک و تلاش برای بقا هستند. در نظریه مزلو این نیازها بزرگ ترین دغدغه جوامعی هستند که تلاش برای زنده ماندن اساسی ترین نگرانی هر روزه آنهاست(مانند جامعه کنونی ایران). تا زمانی که چنین نیازهایی تأمین نشوند، فرد نمی‌تواند به گام بعدی رشد و سطح بالای نیازها برود و اساسا تمام فکر و ذکر فرد، حول همین نیازهای اولیه خواهد بود.

نیاز به امنیت : (امنیت، حفاظت، سرپناه)

نیاز به امنیت از همان کودکی در نوزاد وجود دارد. زمانی که نوزاد در محیط های جدید و شلوغ قرار می گیرد، آن را بی ثبات حس کرده، احساس امنیتش را در خطر دیده و مضطرب و نا آرام می شود. نشانه آشکار دیگری از نیازهای ایمنی در کودکان ترجیح آن ها برای دنیایی منظم و قابل پیش بینی است. آزادی و آسان گیری خیلی زیاد به بی نظمی منجر می شود. این وضعیت احتمالا اضطراب و ناامنی در کودکان به وجود می آورد زیرا امنیت آنها تهدید می شود.

این نیازها توسط خانواده و جامعه (به عنوان مثال پلیس، مدارس، تجارت و مراقبت‌های پزشکی) برآورده می‌شود. فردی که همواره ترس از اخراج شدن دارد اساسا در همین سطح نیازهای ایمنی قرار خواهد داشت و نمی‌تواند به سمت نیازهای متعالی‌تر قدم بردارد. شرایط اقتصادی و اجتماعی متزلزل، امکان اخراج شدن از محل کار و از دست دادن درآمد، می‌توانند ارضای این نیاز را به تأخیر بیندازند.(مانند شرایط کنونی جامعه ایران)

در کشورهای در حال توسعه نیاز به امنیت در شرایطی مانند جنگ و اتفاق هایی نظیر سیل و زلزله و قحطی خود را نشان می دهد.  

بزرگسالان مضطرب و عصبی به محیط های ساختارمند علاقه مندند، زیرا امنیت نیاز غالب در شخصیت آنهاست. این افراد به طور مثال از تجربه های جدید پرهیز می کنند و ترجیح می دهند همه چیز قابل پیش بینی و برنامه ریزی باشد. طبق نظریه مزلو گرچه نیاز به امنیت غالب افراد بزرگسال برآورده شده است، اما هنوز این نیاز می تواند روی رفتار و شخصیتشان موثر باشد. مثلا اکثر ما وقایع قابل پیش بینی را به ناشناخته ها ترجیح می دهیم؛ همین عدم احساس امنیت است که باعث می شود مدام در حال ذخیره کردن پول برای آینده باشیم، از بیمه استفاده کنیم و کارهای با حقوق ثابت(کارمندی) را ترجیح دهیم. نیازهایی مانند امنیت جانی و اقتصادی و همچنین سلامت و بهزیستی افراد در این دسته جای می‎گیرند.

نیاز به تعلق پذیری : (عشق، دوستی، پذیرش از جانب دیگران)

این نیاز از طریق روابط نزدیک با دوستان، همسر، خانواده و یا روابط اجتماعی گروهی برآورده می شود. ارضای این نیاز در دنیای کنونی که تکنولوژی روز به روز جایگزین روابط انسانی می شود، سخت است. تعداد کمی از ما هنوز دوستان دوران دبیرستان یا همسایه های قدیمی خود را داریم. عضویت افراد در گروه‌های مختلف و رواج شبکه‌های اجتماعی گوناگون، پاسخی است برای تأمین نیازهای اجتماعی انسان. ما به شکلی تکامل یافته ایم که در گروه زندگی کنیم و یکدیگر را دوست داشته باشیم، بنابراین این نیاز ریشه در رویکرد تکاملی دارد.

در نظریه مزلو، عشق و رابطه جنسی یکسان فرض نمی شود. وی معتقد است در رابطه جنسی نیازی فیزیولوژیک برآورده می شود اما با این حال این رابطه می تواند راهی برای ابراز عشق باشد. ناتوانی در برآوردن نیاز عشق و تعلق می تواند دلیل اصلی مشکلات هیجانی افراد باشد.

بر اساس نیازهای سطح سوم مزلو، انسان موجودی اجتماعی است که نیاز به معاشرت با دیگران دارد و بدون تأمین این نیازها، نمی‌تواند به نیاز سطح بالاتر برود. افرادی که این نیاز در آن‌ها پررنگ‌تر هست، نیاز بیشتری به پذیرش از سوی دیگران دارند و در برخی موارد پر رنگ شدن این نیاز، فرد را به سمت مشکلاتی همچون مهر طلبی سوق می‌دهد.

نیاز به ارزش و احترام : (پرستیژ، موقعیت اجتماعی، دستاوردها)

این نیاز دو بعد را شامل می شود:

  1. داشتن احساس خوب و ارزشمندی نسبت به خود که همان عزت نفس است
  2. میل به شهرت یا احترام از دیگران، قدردانی دیگران نسبت به ما

در این سطح، فرد دوست دارد تا در ارتباطات خویش، دیگران برایشان احترام و قدر و منزلت قائل باشند، که این امر خود موجب احترام به خود در فرد می‌شود.

وقتی این نیاز در فرد برآورده شود، به ارزش، شایستگی و قدرت خود اعتماد می کند و همین اعتماد به نفس منجر به شایستگی و سازنده بودن در زندگی شخصی و اجتماعی می شود. در نظریه مزلو اگر این نیاز سرکوب شود و ارضا نشده باقی بماند، همان احساس حقارتی که در نظریه آدلر عنوان می شود در فرد به وجود می آید.

نیاز به احترام عمدتا بر مبنای مقایسه و جایگاه صورت می‌گیرد. به این معنا که فرد خود را با دیگران مقایسه کرده و رتبه نسبی خود در برابر آن‌ها را به‌صورت ذهنی محاسبه می‌کند. افراد برای بالا بردن جایگاه خویش و حداقل بالا نشان دادن آن، سعی می‌کنند با استفاده از نمادهای مادی، همچون اتومبیل گران‌قیمت، جواهر آلات، لباس شیک و خانه مجلل، گوشی هوشمند پیشرفته و مواردی از این‌ دست خود را متمایز نمایند. باید توجه داشت که ارزش‌های جامعه در تعیین جایگاه بسیار تأثیرگذار هستند و در هر زمانی ارزش‌های خاصی مبنای جایگاه افراد می‌شوند.

خود شکوفایی : 

بالاترین سطح نیازها در هرم مزلو خودشکوفایی است. خودشکوفایی می تواند شکل های مختلفی داشته و برای هر فرد متفاوت باشد، برای مثال برای یک نفر کمک به دیگران و برای دیگری خلق یک اثر هنری، اما در هر شکل و شمایلی که باشد فرد قادر است توانایی های فردی خود را به حداکثر برساند و به رشد فردی برسد. برآوردن این نیاز بستگی به این دارد که ما تا چه حد نسبت به پتانسل ها، استعدادها و توانایی هایمان آگاهیم، به عبارتی فرد خود‌شکوفا به معنای زندگی خود دست یافته و بهترین کاری که در توانش است را انجام می‌دهد.

تأمین این نیاز به این معناست که انسان بتواند آن چیزی شود که باید بشود. بهترین خود بودن، شاید یکی از تعاریف خوب برای این سطح از نیازهای انسانی باشد. اورت شوستروم پرسشنامه استاندارد شده ای را برای ارزیابی خودشکوفایی بر مبنای نظریه مزلو ساخته است. پرسشنامه گرایش شخصی(personal orientation) ابزار جامعی برای ارزیابی ارزش ها و رفتارهای افراد خودشکوفاست. این پرسشنامه از ۱۵۰ ماده سوال تشکیل می شود.

اگر فرد در هرم مزلو تمام نیازهایش را برطرف کند اما نتواند به خودشکوفایی برسد، احساس ناکامی و نارضایتی می کند. خودشکوفایی محدود به سوپر استارها، موسیقی دانان و یا ورزشکاران نمی شود، شما می توانید یک پدر و مادر درجه یک باشید که از داشتن این مسؤلیت نهایت لذت را ببرید، در هر جا و حرفه ای که هستید کافیست حداکثر توانایی های خود را نشان داده و احساس رضایتمندی کنید.

مزلو معتقد است «یک سوپ درجه یک که یک آشپز ماهر پخته، می تواند خلاقانه تر از یک نقاشی درجه دو باشد». زمانی خود‌شکوفایی در فرد اتفاق می‎افتد که از بودن در این دنیا، سرشار از حس لذت، شگفتی و رضایتمندی باشد. خودشکوفایی فرآیندی است که باید به طور پیوسته ادامه یابد. مزلو تخمین زد که تنها ۱ درصد افراد جامعه به این سطح می‌رسند و از این میان آبراهام لینکلن و آلبرت انیشتن را نام برد.

شرایط ضروری برای خودشکوفایی

  1. فارغ از فشاری که خودمان یا جامعه بر ما تحمیل می کند باشیم. نباید نیازهای سطح پایین تر ما را منحرف کند.
  2. سعی کنیم به طور خود‎انگیخته عمل کنیم و تفکر خلاق و خودانگیخته را نیز یاد بگیریم.
  3. باید در روابط با دیگران و خودمان احساس امنیت و ارزشمندی کنیم، بتوانیم عشق بورزیم و خود را لایق عشق بدانیم.
  4. آگاهی واقع بینانه ای نسبت به نقاط قوت و ضعفمان داشته باشیم و خودمان و دیگران را همانطور که هستیم بپذیریم.

طبق نظریه مزلو همه افراد قادرند به بالاترین سطح هرم یعنی خود‌شکوفایی برسند. اما متاسفانه اغلب به دلیل شکست در ارضای نیازهای پایین ‌تر متوقف می‌شوند. اتفاق هایی مثل طلاق و یا از دست دادن شغل باعث شده فرد بین سطوح نیازها نوسان کند و با توجه به شرایط زندگی هر لحظه سطحی از این هرم رفتار و شخصیت فرد را کنترل کند.

هرم نیازهای مزلو

آبراهام مزلو ۲ نوع نیاز را از یکدیگر متمایز می‌سازد:

  1. نیازهای کمبود (deficiency needs)
  2. نیازهای وجودی یا بودن (being needs)

از چهار سطح اول اغلب به عنوان نیازهای کمبود(D-needs) یاد می‌شود و سطح بالا به نیازهای وجودی یا بودن(B-needs) معروف است. نیازهای کمبود به دلیل محرومیت بوجود می‌آیند و زمانی که آن‌ها برآورده نمی‌شوند باعث ایجاد انگیزه در افراد می‌شود. قدرت نیازهای کمبود بسیار زیاد هست. این نیازها بدون هیچ‌گونه آموزش و تحت تأثیر غرایز انسان قرار دارند. برای مثال نیازهای فیزیولوژیک و نیاز به امنیت و دفاع از خود.

از طرفی نیازهای وجودی یا بودن، نیازهای سطح بالای انسان هستند که در صورت برآورده شدن و تأمین نیازهای سطح پایین، می‌توان این نیازها را برطرف نمود. بر اساس هرم مزلو، تنها زمانی نیازهای آگاهانه و سطح بالا ارضا می‌شوند که نیازهای غریزی سطح پایین انسان تأمین شوند. نیازهای وجودی یا بودن ناشی از کمبود چیزی نیست، بلکه از تمایل به بودن و رشد به عنوان یک فرد ناشی می‌شود. هنگامی که این نیازهای وجودی یا بودن به طور منطقی برآورده شوند، ممکن است فرد بتواند به بالاترین سطح یعنی خود شکوفایی برسد.

ویژگی نیازها در نظریه مزلو

  1. نیازهای سطوح پایین تر، قدرتمندتر، بزرگ تر و در اولویت هستند.
  2. به طور طبیعی نیازها به ترتیب رشد سنی در افراد ظاهر می شوند، مثلا نیازهای فیزیولوژیک و امنیت در کودک، عشق و احترام در بزرگسالی و خودشکوفایی در میانسالی به وجود می آیند.
  3. مزلو سطوح پایین هرم را نیازهای کمبود می نامد زیرا برای بقا ضروری اند و عدم برآوردن آنها در زندگی فرد ایجاد بحران می کند.
  4. نیازهای کمبود تا زمانی در فرد انگیزه ایجاد می‌کنند که برآورده نشده باشد. عدم تأمین این نیازها موجب قوی‌تر شدن حس نیاز به آن می‌شود. مثلا، هرچه فرد مدت زمان بیشتری بدون غذا باشد، حس گرسنگی و تمایل برای دریافت غذا در فرد بیشتر می‌شود.
  5. از آنجایی که نیازهای سطوح بالای هرم برای رشد فردی، بهبود سلامت و طول عمر ضروری اند، آنها را نیازهای رشد یا هستی نامید. او معتقد است بر آوردن این نیازها به شرایط اجتماعی و اقتصادی بهتری نیاز دارد.
  6. درصد بر آوردن نیازها از پایین به بالای هرم در افراد به ترتیب کمتر می شود. مثلا یک فرد در زندگی ممکن است ۸۵% از نیازهای فیزیولوژیکش برآورده شده باشد، در حالی که بر آوردن دیگر نیازها به ترتیب ۷۰% نیاز امنیت، ۵۰% نیاز عشق و تعلق، ۴۰% احترام و تنها ۱۰% به خودشوفایی رسیده است.
  7. ارضای نیازهای بالاتر به خشنودی، شادی و رضایت خاطر منجر می شود. این نیازها به شرایط بیرونی بهتر از ارضای نیازهای پایین تر نیاز دارد.

تجارب اوج

هنگامی که مزلو درباره افراد خودشکوفا تحقیق می کرد، به طور غیر منتظره ای کشف کرد که این افراد تجربیات اسرار آمیزی داشته اند که نوعی احساس تعالی در آنها ایجاد کرده است. او در آغاز تصور کرد که این تجربیات اوج(peak experiences) در افراد خودشکوفا شایع تر از افراد غیر خودشکوفا است. اما بعدا اظهار داشت که “اغلب افراد، یا تقریبا همه افراد، تجربیات اوج، یا حالت های وجد داشته اند.”

همه تجربیات اوج، شدت برابر ندارند؛ برخی فقط به صورت خفیف، برخی به طور متوسط و برخی دیگر خیلی شدید احساس می شوند. این تجربیات اوج در حالت خفیف، برای همه پیش می آیند، هر چند که به ندرت مورد توجه قرار می گیرند. برای مثال، دوندگان دو استقامت اغلب نوعی تعالی، از خود بی خود شدگی، یا احساس جدا شدن از بدنشان را گزارش می دهند. افراد گاهی در مدت لذت شدید، دستخوش تجربیات اسرار آمیز یا اوج می شوند. دیدن غروب یا سایر جلوه های طبیعت ممکن است تجربه اوج را ایجاد کند، اما این تجربیات را نمی توان با اراده خود به بار آورد، بلکه معمولا به صورت غیر منتظره روی می دهند.

تجربه اوج به چه می ماند؟

  • اولا، تجربیات اوج، کاملا طبیعی و بخشی از ساخت انسان هستند.
  • ثانیا، افرادی که تجربه اوج دارند، کل دنیا را به صورت یکپارچه یا یک تکه می بینند و جایگاه خود را در این دنیا به روشنی درک می کنند.

در ضمن، افرادی که تجربه اوج دارند، در این مدت اسرار آمیز، احساس فروتنی بیشتر و در عین حال احساس قدرت بیشتری می کنند. آنها احساس می کنند منفعل، گیرنده، بیشتر طالب شنیدن و بیشتر قادر به شنیدن هستند. آنها به طور همزمان احساس می کنند در قبال فعالیت ها و ادراکشان مسئولیت بیشتری دارند، فعال تر و آزادتر هستند. افرادی که تجربه اوج دارند، ترس، اضطراب و تعارض ندارند و با محبت تر، پذیراتر و خودانگیخته تر می شوند.

فرا آسیب

ارضای نیازهای روان‌رنجور برخلاف نیازهای دیگر منجر به آسیب و رکود می شود. آن ها بی ثمر هستند و برای رسیدن به خودشکوفایی ارزشی ندارند. به عنوان مثال فرد روان‌رنجور ممکن است با فردی رابطه نزدیک بر‌قرار کند، اما این رابطه ممکن است روان‌رنجور و وابسته باشد که به جای عشق اصیل به بیماری منجر می‌شود. برآورده نشدن هر نیازی منجر به آسیب می‌شود. محرومیت از نیازهای فیزیولوژیکی به سوء تغذیه، خستگی و فقدان انرژی می‌انجامد. به خطر افتادن نیاز به ایمنی ترس و وحشت را به همراه می‌آورد. ارضا نشدن نیازهای محبت باعث پرخاشگری یا کم جرات‌تر شدن و فقدان احترام منجر به فقدان اعتماد به نفس می‌شود. و در آخر محرومیت از خودشکوفایی، فرا آسیب را به همراه دارد که مزلو آن را به صورت فقدان ارزش‌ها و بی‌معنایی در زندگی تعریف می‌کند.

نیازهای سطح بالا شامل محبت، احترام و خودشکوفایی و نیازهای سطح پایین شامل نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی است. هر دو این گروه مرتبط به غریزه هستند اما نیازهای بالاتر در مقیاس تکاملی بعدها پدیدار شدند. نیازهای سطح بالا خشنودی بیش‌تر و تجربیات اوج بیش‌تری به همراه دارند و لذت آن با ارضای نیازهای سطح پایین قابل مقایسه نیست.(جس فیست، ۲۰۱۸)

انتقادها نسبت به نظریه مزلو

منتقدین نظریه مزلو بر این باورند که نظریه وی فاقد روش شناسی علمی و شواهد تجربی کافی است. دیدگاه کل‎نگرانه او به موضوع باعث شده نتواند دیگر متغیرهای تاثیرگذار در پژوهش را مشخص کند. علاوه بر این سلسله مراتب نیازها در نظریه مزلو دارای سوگیری فرهنگی بوده و فقط راجع به جوامع غربی صدق می‎کند. مفهوم سلسله مراتب نیازها را نمی تواند به طور گسترده برای همه فرهنگ ها به شکل یکسانی تعریف کرد. خودشکوفایی نیز در نظریه مزلو به دلیل انتزاعی بودن این مفهوم به طور علمی قابل اندازه گیری و آزمایش نیست.

گرچه هرمی که مزلو برای ما معرفی کرده برای اکثریت ما صدق می کند اما استثناهایی نیز دارد. برخی افراد زندگی خود را صرف آرمان های خود کرده و مشتاقانه همه چیز را قربانی می کنند، آنها تمام زندگی خود به دنبال عقایدشان می روند و بنابراین به نیازهای فیزیولوژیک و یا ایمنی توجهی ندارند. افرادی همچون ماهاتما گاندی (Mahatma Gandhi)، در زمانی که بدون لباس و با حداقل غذا برای استقلال هندوستان مبارزه می‌کرد، سلسله‌مراتبی بودن هرم نیازهای مازلو را به چالش می‌کشد.

منابع :

  1. نظریه های شخصیت، دوان پی شولتز، سیدنی الن شولتز، ترجمه یحیی سید محمدی
  2. نظریه های شخصیت، جس فیست و گریگوری جی فیست، ترجمه یحیی سید محمدی

  3. Maslow’s Hierarchy of Needs
۳ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

1
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها